اشعار امیر عباس بختیاری

  • متولد:
  • در حسرت باران دعا خواندیم اما/باران که آمد چتر ها را باز کردیم

زمانه از تو بی خبر نشسته در کنارِ تو / امیر عباس بختیاری

میان ازدحامی از صفوف انتظارِ تو
زمانه از تو بی خبر نشسته در کنارِ تو

تو بر قرار مانده ای، در انتظار مانده ای
اگرچه دیر می رسد زمان سرِ قرارِ تو

زمان سوال می کند از ایستگاهِ آخرش
جهان جواب می دهد به لهجهٔ اشاره: تو

منم در این زمانگی اسیرِ بی نشانگی
بهانهٔ رهاشدن! رسیده ام کنارِ تو

سکوت، بغضِ بی امان، سکوت، گریه ناگهان
سه شنبه عصر _ جمکران _ دوباره من، دوباره تو...
2096 0 5

ای فرصت دوباره ی رویش برای خاک / امیر عباس بختیاری

زیبا ترین بهانه برای رها شدن!
از پیله های بسته ی دنیا جدا شدن

ای فرصت دوباره ی رویش برای خاک
ای انتظارِ غنچه به امّیدِ وا شدن

ای لهجه ی سکوت،زبانِ نگفته ها
تنها دلیل بغض برای صدا شدن

رویای صادقی که به خوابم نیامدی!
میترسم آن دقیقه ی از خواب پاشدن-

کابوسِ زندگی شده باشد ندیدنت
یعنی اسیرِ حسرتِ بی انتها شدن

حالا میانِ این همه حسرت برای تو
ماندم دراین سوال: چگونه شما شدن؟

آیا رسیده ام به جوابِ سوالِ خود؟
_از پیله های بسته ی دنیا جدا شدن_

3940 1 4.83